خبرگزاری تسنیم در مجموعه مقالاتی به بازخوانی «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» رهبر شهید و اسطورهای حزبالله لبنان و محور مقاومت میپردازد. در این شماره، به «ریشههای تاریخی و اجتماعی» وقوع جنگ داخلی لبنان میپردازیم.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، خبرگزاری تسنیم طی سلسلهیادداشتهایی به بازخوانی فراز و نشیب زندگی رهبران مقاومت اسلامی لبنان میپردازد. در همین راستا بازخوانی حیات سیدحسن نصرالله رهبر شهید و اسطورهای حزبالله لبنان و نقش وی در بالندگی محور مقاومت با عنوان «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» در قالب مجموعه مقالاتی منتشر خواهد شد و اکنون قسمت نهم آن تقدیم حضور مخاطبین میشود.
از قسمت چهارم، به فصل دوم زندگی سید حسن نصرالله، یعنی «جنگ داخلی لبنان» وارد شدیم و به ریشههای شکلگیری این جنگ پرداختیم. در قسمت ششم، به «نخستین عملیات نظامی ایالات متحده در منطقه غرب آسیا» پرداختیم؛ عملیاتی که تنها دو سال پیش از تولد سید حسن نصرالله انجام شد و تا ۱۷ سال بعد جامعه لبنان از تبعات آن رنج میبرد و نهایتاً کار را به جنگ داخلی کشاند! بازیگر اصلی این رویداد، لجاجت «کمیل شمعون» رئیس جمهور وقت لبنان بود. اما این واقعه، یک بازیگر بسیار مهم داشت؛ بازیگری که رسماً مزدور رژیم صهیونیستی بود: «پییر الجمیل».
ما از این قسمت به بحث «شروع جنگ داخلی لبنان» میپردازیم؛ جنگی که بیش از ۱۵۰ هزار کشته و صدها هزار زخمی را به دنبال داشت و نزدیک به ۱۵ سال به طول انجامید. بزرگترین زخمی این جنگ، کشور لبنان بود که دچار چنان جراحتهایی شد که التیام آن زمان زیادی برد.
جنگ داخلی لبنان را باید نقطه عطف زمانه «سیدحسن نصرالله» دانست که مسیر زندگی وی را تغییر داد. اولاً «حزبالله لبنان» و شمایل فعلی «مقاومت اسلامی لبنان» نتیجه مستقیم – و به تعبیری: فرزند – جنگ داخلی لبنان است؛ ثانیاً شخص سیدحسن نصرالله نیز زندگیاش در اثر این جنگ داخلی کاملاً دگرگون شد. در اثر این جنگ، خانوادهاش از بیروت به جنوب بازگشتند و نهایتاً سیدحسن راهی عراق شد تا با شهید «سیدعباس موسوی» آشنا شود و در مسیر جهاد و مقاومت قرار گیرد.
«سمیر جعجع» در حال اهدای مدال به شبهنظامیان فالانژیست در کوران جنگ داخلی لبنان
فاجعه عین الرمانة را باید نقطه آغاز جنگ داخلی لبنان خواند.
نقطه آغاز جنگ داخلی لبنان را باید «فاجعه عین الرمانة» دانست که در این قسمت به تشریح آن میپردازیم. بازیگر اصلی این فاجعه، حزب کتائب و رهبر وقت آن «پییر الجمیل» هستند که در قسمت هفتم و هشتم این سلسلهیادداشت به تفصیل در مورد آنها صحبت کردیم. در این دو قسمت نشان دادیم که او چگونه مزدوری صهیونیستها را در دستور کار قرار داد و با کشتار مسلمانان و دریافت کمک از اسرائیل، توانست جایگاه خود را در معادلات سیاسی لبنان ارتقا بخشد.
ماجرای مشکوک ترور پییر الجمیل؛ دستاویزی برای کشتار فلسطینیها
در قسمت پیشین، توضیح دادیم که در روز ۱۳ آوریل ۱۹۷۵ (۲۴ فروردین ۱۳۵۴)، ادعا شد که پییر الجمیل رهبر حزب کتائب ترور شده است! ماجرا از این قرار بود که او در حال خروج از کلیسایی در روستای «عین الرمانة» بود که تیر هوایی شلیک شد و او با حمایت محافظینش به سرعت سوار ماشین شد. بعد از این تیراندازی (هوایی) نیروهای کتائب اقدام به تیراندازی متقابل میکنند. بنا بر ادعای منابع نزدیک به حزب کتائب، عامل این ترور، فردی به نام «منتصر احمد ناصر» است که از نیروهای «جبهه التحریر العربیه» بود که شاخه فلسطینی حزب بعث عراق به حساب میآمد. جالب است که در این زمینه سندی وجود ندارد و منابع کتائب ادعا میکنند ضارب در زد و خورد مصدوم شد؛ اما خود را به «بیمارستان قدس» رساند و در آنجا توسط گروههای فلسطینی به مکانی امن انتقال یافت. همچنین این منابع ادعا میکنند در اثر این تیراندازی، «جوزف ابوعاصی» یکی از محافظین پییر الجمیل مجروح شد که با ادامه دعاوی آنها ناهمخوان است که در ادامه توضیح میدهیم.
طبق روایت «جوزف ابوخلیل» سردبیر وقت نشریه داخلی کتائب (نشریه العهد) و دبیرکل سابق حزب، شبهنظامیان کتائب از قبل پستهای ایست و بازرسی در روستای عین الرمانة و اطراف آن ایجاد کرده بودند تا امنیت مراسم کلیسا را تأمین کنند. اما «منتصر احمد ناصر» با خودروی فولکسواگن با سرعت جلو آمده و به اخطارهای ایست و بازرسی توجهی نکرده و خود را به نزدیکی کلیسا رسانده و سپس اقدام به شلیک کرده است. در ادامه و در شلیکهای متقابل، نیروهای کتائب مصدوم میشنود؛ اما این فرد موفق میشود از صحنه بگریزد و خود را به بیمارستان برساند و فردای آن روز هم به مکانی امن منتقل میشود!
جوزف ابوخلیل، سردییر وقت نشریه داخلی کتائب (نشریه العهد) و دبیرکل سابق حزب کتائب
روایت رسمی حزب کتائب از فاجعه عین الرمانة را نقل میکند.
این روایت – که روایت رسمی حزب کتائب است – به چند دلیل مخدوش به نظر میرسد. اولاً از نظر زمانی تنظیم لحظه خروج پییر الجمیل با حرکت خودرو از خارج روستا به سمت کلیسا، اشراف اطلاعاتی بالایی میطلبد و نیروهای کتائب در این مورد کمترین توضیحی نمیدهند! ثانیاً بعید به نظر میرسد کسی که با سرعت از پستهای ایست و بازرسی عبور کرده، بتواند همزمان با رانندگی شلیک کند و بعد شلیک وی به قدری دقیق باشد که یکی از محافظین پییر الجمیل مجروح شود. ثالثاً مشخص نیست چرا مسلحین کتائب میتوانند راننده خودرو را مجروح کنند؛ اما نمیتوانند – علیرغم بستن جاده و دایر کردن پستهای ایست و بازرسی – خودرو را متوقف کنند؟! رابعاً چگونه در همان اثنا توانستند راننده را شناسایی و حتی رد وی را بعد از فرار بزنند و مدعی شوند او خود را به بیمارستان قدس رسانده است؟!
گزارشهای تحقیقی منابع بیطرف در سالهای بعد نیز نشان میداد روایت حزب کتائب از فاجعه عین الرمانة تحریف شده است و آنها «طبق نقشه قبلی» مرتکب این جنایت بزرگ شدند.
در هر صورت، بعد از ماجرای شلیک هوایی، اهالی روستای عین الرمانة از خانههای خود خارج میشوند و درگیری و اعتراض محلی رخ میدهد. در همین اثنا، دست کم دو نفر از عناصر کتائب کشته میشوند. در روایت حامیان کتائب گفته میشود در حالی که روستا شاهد اعتراض و اضطراب بود، یک خودروی قرمزرنگ فیات حامل پرچمهای فلسطینی از جاده اصلی عبور میکرد و آنها به هشدارهای مسلحین حزب برای بستن جاده توجهی نکردند و همین موضوع باعث تیراندازی متقابل شد. اما منابع مخالف، از اساس این ماجرا را تکذیب کرده و میگویند اصلا هیچ خودروی فلسطینی از این جاده عبور نکرد؛ بلکه اهالی عین الرمانة به خیابان ریختند و درگیری میان آنها و مسلحین حزب کتائب رخ داد که باعث شد تا دو نیروی کتائب و دو نیروی محلی (مسیحی) کشته و حداقل ۷ نفر مجروح شوند.
جالب است که یکی از شبهنظامیان کتائب که در این درگیری دوم کشته شد، «جوزف ابوعاصی» است. طبق روایت حزب کتائب، درگیری دوم به فاصله ۴۰ دقیقه بعد از درگیری اول رخ داده بود. مشخص نیست اگر در زمان خروج پییر الجمیل، محافظ وی (جوزف ابوعاصی) مجروح شده، چرا طی این ۴۰ دقیقه به بیمارستان یا حداقل به یک مکان امن (فرضا خانهای در همان روستا) منتقل نشد تا در درگیری بعدی در صحنه نباشد و کشته نشود؟! همین قرینه نشان میدهد در ماجرای اول، هیچیک از محافظین پییر الجمیل هدف قرار نگرفته بودند و کل ماجرای ترور، مشکوک به نظر میرسد.
کاریکاتور معروف «ناجی علی» از جنایت عین الرمانة
پییر الجمیل در این کاریکاتور خطاب به «حنظله» میگوید: «این ماجرا، صرفا ماجرای عین الرمانة نیست؛ بلکه اصل ماجرا این است که باید قلب و وجدان خود را زیر پا بیندازی و فراموش کنی!»
کشتار بزرگ «مجاهدین (فدائیان) فلسطینی» و آغاز جنگ داخلی لبنان
کشته شدن دو شبهنظامی وابسته به حزب کتائب، دستاویز خوبی بود تا نیروهای این حزب، عملیات مسلحانه خود علیه فلسطینیها را در لبنان کلید بزنند. چند ساعت بعد، یک اتوبوس حامل آوارگان فلسطینی از جاده اصلی روستا عبور میکند و هدف تیربار مسلحین حزب کتائب قرار میگیرد که باعث میشود ۲۷ فلسطینی کشته شوند.
اتوبوسی که در فاجعه عین الرمانة هدف حمله فالانژیستها قرار گرفت.
در لهجه محلی، به اتوبوس «البوسطة» میگویند. این «البوسطة» یکی از نمادهای اصلی جنگ داخلی لبنان است.
در واقع ماجرا از این قرار بود که در همان روز، در اردوگاه آوارگان فلسطینی «صبرا» در محله «شتیلاء» واقع در شرق بیروت، مراسم گرامیداشت «عملیات الخالصة» (شهرک کریات شمونه) برگزار شد. به همین مناسبت، سازمان آزادیبخش فلسطین اتوبوسهایی را تعبیه کرده بود تا ساکنان دیگر اردوگاههای آوارگان نیز بتوانند در این مراسم شرکت کنند. این اتوبوس نیز آوارگان ساکن اردوگاه «تل الزعتر» را از مراسم شتیلا به تلالزعتر بازمیگرداند و در طول مسیر، باید از روستای عین الرمانة عبور میکرد.
حال برای این اتوبوس چه اتفاقی افتاد؟ این اتوبوس دارای ۳۰ سرنشین بود و آنها با پرچم فلسطین، سرودی برای مبارزه با اسرائیل و حمایت از عملیاتهای «فدایی» را همخوانی میکردند. در این حین، اتوبوس طبق مسیر قبلی از روستای عین الرمانة عبور میکند و کسی هم به راننده اخطار نمیدهد که در این روستا درگیری رخ داده و وضعیت نابسامان است! به گفته «مصطفی حسین» راننده لبنانی اتوبوس – که علیرغم جراحت، به طرز معجزهآسایی از ماجرا گریخت – نیروهای کتائب رسماً کمین کرده بودند و در ظاهر، همه چیز عادی به نظر میرسید و راننده با خیال راحت در حال طی مسیر بود.
«سعید نعیم الأسمر» از اعضای ارشد حزب کتائب رسما اعتراف کرد که «تصفیه کامل» (پاکسازی) اتوبوس و فاجعه عین الرمانة طبق دستور تشکیلاتی از سوی حزب کتائب صورت گرفت.
اما ناگهان شبهنظامیان فالانژ حزب کتائب، از تمام جهات این اتوبوس را زیر آتش رگبار قرار میدهند؛ به طوری که به جز راننده و دو نفر از سرنشینان، همگی کشته شدند. جالب است که آنها به متوقف کردن اتوبوس بسنده نمیکنند؛ بلکه سرنشینانی که قصد فرار از صحنه داشتند نیز توسط فالانژیستها اسیر و کشته میشوند! علاوه بر آن تعدادی از مسلحین فالانژیست، بعد از رگبار سوار اتوبوس میشوند تا هر کسی از سرنشینان که نیمهجان باقی مانده را به قتل برساند! در این وضعیت، تنها راننده و دو نفری که «زیر اتوبوس» قایم شده بودند، از این ماجرا جان سالم بدر بردند!
مصطفی حسین، راننده اتوبوس و بازمانده فاجعه عین الرمانة
ماجرای جان سالم بدر بردن راننده هم جالب است. «مصطفی حسین» نقل میکند که بعد از تیربار، در حالی که دو گلوله به بازو و پهلوی وی اصابت کرده بود، درب روغن موتور از داخل کابین اتوبوس را باز کرده و زیر اتوبوس پناه میگیرد. زمانی که آمبولانسها میرسند، نیروی امدادگر به او میگوید خودش را به حالت مرده بزند تا بتواند بدون دردسر او را سوار آمبولانس کند و از مهلکه بگریزد. با این حال، وقوع تیراندازی باعث تحرک ناخودآگاه وی میشود و فالانژیستها متوجه میشوند یک نفر در آمبولانس زنده است؛ لذا این بار آمبولانس را زیر آتش قرار میدهند! اما آمبولانس میتواند با سرعت از مهلکه بگریزد. واضح است که این کار، شرارههای خشم مسلمانان و همچنین قومگرایان عرب (حامی فلسطین) را شعلهور میساخت.
نمونهای از روزنامههای فردای فاجعه عین الرمانة
بعد از فاجعه عین الرمانة، رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین از سران کشورهای عربی خواست به این مسأله ورود کنند.
پییر الجمیل – ابتدا – مدعی شد ارتش اسرائیل به این جنایت دست زده است؛ در حالی که بعدها مشخص شد مسلحین تابع حزب وی مرتکب این اقدام شدهاند.
به این ترتیب، عصر همان روز، نمایندگان جمع وسیعی از احزاب سیاسی متشکل شده در قالب «جنبش ملی لبنان» (الحرکة الوطنیة اللبنانیة) در خانه «محسن دلول» نایب رئیس حزب «سوسیالیست پیشرو» (به رهبری «کمال جنبلاط») گرد هم آمدند و خواستار انحلال حزب کتائب، برکناری وزرای آنها در کابینه و تسلیم عاملین این جنایت به دولت لبنان شدند. گفته میشد مصوبات جلسه خانه دلول با حمایت طیف «شهابیها» به ویژه «رشید کرامی» (نخستوزیر بعدی)، «صبری حماده» (رئیس پیشین پارلمان)، «فؤاد بطرس» و «جمیل لحود» همراه بود.
نمونهای از روزنامههای فردای فاجعه عین الرمانة
احزاب سیاسی لبنان خواستار انحلال حزب کتائب شدند. نیروهای امنیتی برای بازداشت جانیان، به سمت روستای عین الرمانة حرکت کردند که با مقاومت فالانژها، لبنان وارد دوره جنگ داخلی شد. رهبری سازمان آزادیبخش فلسطین، صراحتاً «حزب کتائب» را مسئول فاجعه دانست.
دقیقاً از همین جا بود که شرارههای جنگ داخلی در لبنان زبانه کشید. عصر همان روز، نیروهای امنیتی دولتی برای بازداشت عاملین این جنایت به روستای عین الرمانة مراجعه میکنند؛ اما شبهنظامیان کتائب اجازه ورود نمیدهند و آرایش نظامی میگیرند. همان شب نخستین درگیریها رخ میدهد و کار به شلیک خمپاره میکشد! در قسمتهای آینده در مورد جنگ داخلی لبنان بیشتر خواهیم نوشت.
جمعبندی
حال این پرسش مطرح میشود که چرا حزب کتائب برای ارتکاب این عملیات برنامهریزی کرده بود؟ در پاسخ باید گفت کتائب از قبل میخواست لبنان را وارد جنگ داخلی کند و در این زمینه بسیار جدی بود. به عبارت دقیقتر، رژیم صهیونیستی از حزب کتائب خواسته بود تا لبنان را به ورطه جنگ داخلی بکشاند!
در قسمت آینده پیرامون هدف اسرائیل از کشاندن لبنان به جنگ داخلی بیشتر صحبت خواهیم کرد. همچنین در قسمتهای آینده به تفصیل در مورد نقش ایالات متحده در کشاندن لبنان به جنگ داخلی سخن خواهیم گفت.
گفتنی است در آن زمان اساسا «مقاومت اسلامی لبنان» – در شمایل کنونی – وجود خارجی نداشت. هستههای اولیه مقاومت اسلامی لبنان در میان شیعیان هم صرفاً در جنوب کشور دایر شده بود و هیچ نقشی در معادلات اصلی و شروع جنگ داخلی لبنان نداشت. اما همین جنگ داخلی، نهایتاً شیعیان را به سمت تأسیس حزبالله و پرچمداری مقاومت اصیل منطقه سوق داد.
انتهای پیام/
منبع: تسنیم