به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از گروه رسانهای شرق، آیتالله هاشمی رفسنجانی در خاطرات هفتم تیر ۱۳۸۱ نوشت: ساعت پنج صبح بیدار شدم و دیگر نخوابیدم؛ خواندن گزارشها و برنامه امروز و نوشتن خاطرات دیروز و استماع اخبار و بخصوص اجلاس سران هشت کشور بزرگ صنعتی در کانادا با تصمیم مهم آنها، دادن ۲۰ میلیارد دلار به روسیه در ازای انهدام سلاحهای کشتار جمعی روسیه و نیز تاکید بر ضرورت اصلاحات در دولت خودگردان فلسطین که خواست آمریکاست؛ در جهت خواست اسرائیل.
صبحانه را با خانواده آقای ناصری [امامجمعه شهرکرد] و استاندار و معاونش در باغچه منزل آقای ناصری صرف کردیم. درباره وضع جهاد کشاورزی که با ادغام دو وزارت تشکیل شده است، صحبت شد. نظر استاندار و معاون همراهش (آقای ضیایی) که خود جهادی بوده، این است که بهتدریج نیروهای جهاد سازندگی حذف میشوند.
به دانشگاه آزاد اسلامی شهرکرد رفتیم. دکتر [لطفالله] فروزنده، رئیس دانشگاه، در جمع انبوه اساتید و دانشجویان گزارش داد. با هفت هزار دانشجو و ۴۵ هزار مترمربع ساختمان و ۵۰ هکتار زمین؛ درخواست کرد برای تقویت دانشگاه با رشتههای جدید مورد تقاضایشان کمک کنیم. از دبیرخانه و خوابگاه دختران و مسجد دانشگاه بازدید کردیم.
به سوی تالاب و سد چغاخور حرکت کردیم. در محل تالاب، مسئولان گزارشی درباره انتقال آب حوزه سبزکوه دادند. به اندازه ۱۲۰ میلیون مترمکعب آب به پشت سد و سپس به دشت بروجن انتقال مییابد. فرماندار بروجن هم گزارش داد و برای تسریع در پرداخت تسهیلات استمداد کرد؛ بخصوص تسهیلات مربوط به طرح اشتغال سال گذشته که ناتمام مانده و داوطلبان ثبتنام کرده، فشار زیاد دارند و با تصویب طرح ضربتی اشتغال امسال، آن طرح متوقف شده است. استاندار، مشکلات طرح جدید را توضیح داد.
به مقبره امامزاده حمزه در کنار شهر، مرکز گزهای مرغوب رفتیم. جمع زیادی از مردم آنجا بودند و به گرمی ابراز احساسات کردند. یکی از اعضای هیأت امنا گزارش داد. به سوی لردگان حرکت کردیم. آقای [گلمحمد] صالحی، نماینده لردگان در مسیر توضیح داد. از گردبیشه و دشت وسیع خانمیرزا و دشت وسیع فلاور در دامنه قله دنا بازدید کردیم.
سپس به محل چشمه سندگان رفتیم که آب فراوانی (سه مترمکعب در ثانیه) از آن میجوشد. با مردم محل و مسافران مذاکره کردیم. آقای صالحی، اهل دشت خانمیرزا است و اطلاعات خوبی دارد. یک لقمه نان و کباب از یک خانواده اصفهانی که آنجا مشغول غذاخوری بودند، برداشتیم. به مادر شهیدی ربع سکهای دادم.
در مراجعت به سوی بروجن، دکتر [منصور] میرزاکوچکی، نماینده بروجن برای توضیح در ماشین من سوار شد؛ توضیحاتی از منطقه سولگان بروجن که آب زیادی دارد و وزارت نیرو بخشی را برای دشت رفسنجان اختصاص داده که بناست با طرح عظیمی به رفسنجان منتقل شود؛ با هزینهای نزدیک به ۷۰۰ میلیارد تومان که باید خود مردم رفسنجان بپردازند و بعید است که از عهده آن برآیند. گفت، به خاطر این تخصیص، منطقه را برای مردم ممنوعه کردهاند و نمیتوانند چاه حفر کنند. گفتم، حق مردم منطقه مقدم است و اگر آبی زیاد آمد، قابل انتقال است. تصمیم گرفتم به وزارت نیرو بگویم که مانع مردم نشود. بعید است این گزارش درست باشد.
در بروجن به محل سیاهسرد رفتیم که چشمهها و منظرههای جالب دارد و جمع زیادی از مردم برای استراحت آنجا جمع بودند. در جمع مردم حاضر شدم. ناهار را در باغ فرمانداری همانجا خوردیم و سپس به مرکز دانشگاهی جدیدالتاسیس آزاد اسلامی بروجن رفتیم. شعبهای از دانشگاه آزاد شهرکرد است و خواستار استقلال آن بودند؛ ۴۰۰ دانشجو دارد.
پس از گذشت از فرخشهر، شهرکرد، فارسان، باباحیدر و… به سوی کوهرنگ حرکت کردیم. هنگام غروب به مرکز کوهرنگ، شهر کوچک چلگرد رسیدیم و در هتل جدیدالتاسیس کوهرنگ اقامت کردیم. دکتر رئیسی، مدیر هتل توضیح داد. همسرش در انگلیس است. مسافر به اندازه کافی ندارد. اتاق من، در مقابل آبشار تونل اول کوهرنگ است که منظره زیبایی با ریزش آب دارد.
۲۵۹