23981
26 فروردین 1404 - 12:00
5 بازدید

اردوگاه‌های گولاگ، از واقعیت تا «پایتخت»

«در ماداگان زندانیان هرگز پیر نمی‌شوند. زندانیان ماگادان سرود الوداع با عزیزان خود می‌خواندند و می‌دانستند که دیگر نخواهند توانست همسر، کودکان، والدین و عزیزان خود را در آغوش بگیرند. در ماگادان درجه سرما در زمستان‌ها گاهی به ۶۰ درجه زیر صفر می‌رسد. طبق قانون سوسیالیسم استالینی در سرمای تا ۵۰ درجه زیر صفر باید کار می‌کردیم.»



به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در دقایق پایانی قسمت ۱۶ فصل ۷ سریال پایتخت که این روزها در حال پخش از شبکه یک سیماست، ناگهان بازیگر شخصیت بهتاش متوجه رازی عجیب از خانواده داماد تاجیکی نقی (دایی خود) می‌شود. آخرشب است، تلویزیون مستندی درباره شوروی دوران کمونیستی نشان می‌دهد، بهتاش نقش داس و چکش را داخل یک علامت ستاره که به روی صفحه تلویزیون می‌بیند در جای خود خشک می‌شود، همزمان گوینده می‌گوید: «هر موقع اسم سیبری به گوش آدم می‌خورد اولین فکری که بر سر آدم می‌آید اردوگاه‌های کار اجباری در اتحاد جماهیر شوروی است که به آن گولاگ هم می‌گفتند […] اما نام گولاگ در زمان استالین به این اردوگاه‌ها اطلاق شد و دلیلش هم این بود که در دوران استالین این اردوگاه‌ها با ظرفیت کامل پر می‌شد. زندان‌های کار اجباری در سیبری در دوران تزار چند صد نفر توشون بودند اما در دوران استالین بین دو تا ده هزار نفر در هرکدام از این زندان‌ها حضور داشتند. خشن‌ترین زندان‌ها که زندانی از صبح که چشمش را باز می‌کرد باید کار می‌کرد تا موقعی بخواهد بخوابد. هوای سرد وحشتناک…»

بهتاش صبح به محض دیدن هما (زن‌دایی‌اش)، ماجرای مشکوک بودن خانواده داماد تاجیکی را به او هشدار می‌دهد و وقتی او باور نمی‌کند، فیلمی را که از روی تراس از خانواده داماد گرفته، برای او پخش و بر روی علامت داس و چکش بر سر پدر داماد که کلاه‌گیسش را شب گذشته باد برده زوم می‌کند. او به هما گوشزد می‌کند که داس و چکش و ستاره‌ای که بر سر مرد تاجیکی خالکوبی شده علامت کمونیسم است، و بعد به شکل خاصی واژه «گولاگ» را بر زبان می‌آورد، وقتی هما با هراس می‌پرسد گولاگ چیست پاسخ می‌دهد: «گولاگ اسم اردوگاه اجباری کمونیست‌ها بوده. می‌دانستی این کمونیست‌ها مردم بدبخت را برمی‌داشتند می‌بردند آنجا به اجبار ازشان کار می‌کشیدند، کتک‌شان می‌زدند، زجرشان می‌دادند، تکه‌تکه‌شان می‌کردند…»

هرچند این سریال طنز است و از این سوژه هم برای گرفتن خنده از مخاطب استفاده شده، اما «گولاگ» به‌واقع همین‌قدر دهشتناک است. الکساندر سولژنیتسین در کتاب خود «مجمع‌الجزایر گولاگ»، اردوگاه‌های کار اجباری اتحاد جماهیر شوروی را این‌طور معرفی می‌کند:

«شبیه به یک مجمع‌الجزایر بودند، مجموعه‌ای از جزایر مستقل که در سراسر کشور پراکنده شده بودند. این جزایر برای بیشتر مردم جهان نامرئی بودند، اما هر شخصی که وارد یکی از آن‌ها می‌شد، متوجه می‌شد که جزایر خیلی هم واقعی هستند. هزاران جزیره در مجمع‌الجزایر گولاگ وجود داشت که در سراسر سرزمین روسیه، از تنگه برینگ در شرق تا بسفر در غرب، پراکنده شده بودند. اما شما نمی‌توانستید از یک آژانس مسافرتی برای سفر به یکی از این جزایر بلیت تهیه کنید. واقعیت این جزایر نفرین‌شده برای همه یک راز باقی مانده است. نطفه اولیه مجمع‌الجزایر گولاگ در سال ۱۹۱۸، سال انقلاب بزرگ سوسیالیستی اکتبر به رهبری ولادیمیر لنین بسته شد. لنین به کنترل دولت شوروی ادامه داد و تنها چند ماه پس از انقلاب، برای تشدید نظم، خواستار اقدامات قاطع و سختگیرانه شد، و به این ترتیب جزایر شکل گرفتند. کسانی که با سیاست کمونیستی آشنا هستند، از وجود گولاگ‌ها تعجب نمی‌کنند. در ۵ سپتامبر ۱۹۱۹ [۱۳ شهریور ۱۲۹۸] مجمع‌الجزایر گولاگ متولد شد، زمانی که فرمان زیر صادر شد: جمهوری شوروی با حبس کردن دشمنان طبقاتی خود در اردوگاه‌های کار اجباری سعی کرد خود را ایمن کند…»

نخستین این گولاگ‌ها که از لنین تا گورباچف برپا بودند، در مجمع‌الجزایری در جزایر سولووتسکی در دریای سفید ایجاد شد. در آن‌جا صومعه‌ای قدیمی به یک اردوگاه کار اجباری بدل، و شد الگویی که تمام اردوگاه‌های آینده از آن الهام گرفتند.

پس از جنگ دوم جهانی دوم، اتحاد جماهیر شوروی با نگرانی اقتصادی برای رشد و ساخت و ساز مواجه شد، و چه نیروی کاری بهتر از زندانیان گولاگ‌ها؟ حقوقی که به آن‌ها پرداخت نمی‌شد و خانواده‌ای هم برای مراقبت نداشتند پس می‌توانستند راحت از جایی به جای دیگر منتقل شوند.

این اردوگاه‌ها در ابتدا به ‌عنوان ابزاری برای سرکوب سیاسی و مهندسی اجتماعی مورد استفاده قرار می‌گرفتند و موج نخست زندانیان آن‌ها را دهقانان، کارگران، روشنفکران و اقلیت‌های قومی در بر می‌گرفتد. در فاصله سال‌های ۱۹۳۹ تا ۱۹۵۳، فعالیت گولاگ‌ها اوج گرفت. در این دوره، اردوگاه‌ها به منبع عظیمی از کار اجباری برای توسعه نظامی و صنعتی‌سازی شوروی تبدیل شدند و تحت‌تأثیر حملات نازی‌ها، اتحاد متفقین و جنگ سرد قرار گرفتند.

در این اردگاه‌ها زندانیان تحت رفتار وحشیانه و غیرانسانی قرار می‌گرفتند و همواره در معرض گرسنگی، بیماری، شکنجه و اعدام قرار داشتند.

در این‌جا کسی ترانه شاد نمی‌خواند

گولاگ‌ها اما فقط گریبان اهالی شوروی را نگرفت، شمار زیادی از مردمان کشورهای دیگر هم که حتی به کمونیسم گرایش یافته و شوروی را کعبه آمال و آرزوهای خود می‌دانستند با ورود به این بهشت خیالی گرفتار و روانه گولاگ‌ها می‌شدند. ازجمله این افراد شماری از اعضای حزب توده بودند که پس از خروج ارتش شوروی از ایران و شکست فرقه دموکرات آذربایجان به شوروی گریختند.

عطاء صفوی (۱۳۹۱-۱۳۰۵) یکی از از اعضای حزب توده و بازمانده یکی از همین اردوگاه‌ها در دوران استالین بود که در سال ۱۳۲۶ به شوروی گریخت. او در کتاب «در ماگادان کسی پیر نمی‌شود» شرح مصائبی را که در یکی از این گولاگ‌ها تجربه کرده با جزئیاتی تکان‌دهنده طی سه سال برای اتابک فتح‌الله زاده بازگو کرده است. او در بدو ورود به نقطه صفر مرزی توسط دیده‌بانان مرزی شوروی دستگیر و دو سالی به جرم ورود غیرقانونی به شوروی سرگردان این زندان و آن زندان می‌شود و بعد هم به جرم جاسوسی به یکی از همین گولاک‌ها در سیبری انتقال می‌یابد؛ اردوگاه مرگباری به نام برلاگ واقع در ماداگان مرکز استان کولیما. او در توصیف آن مکان دهشتناک می‌نویسد:

ماگادان جایی است که ۸ ماه شب و ۴ ماه روز است. ماگادان جایی است که مردگان را توی کیسه‌ای می‌گذاشتند و روی برف‌های ابدی می‌انداختند. جایی است که کسی ترانه شاد نمی‌خواند. در ماگادان زندانیان هرگز پیر نمی‌شوند. زندانیان ماگادان سرود الوداع با عزیزان خود می‌خواندند و می‌دانستند که دیگر نخواهند توانست همسر، کودکان، والدین و عزیزان خود را در آغوش بگیرند. در ماگادان درجه سرما در زمستان‌ها گاهی به ۶۰ درجه زیر صفر می‌رسد. طبق قانون سوسیالیسم استالینی در سرمای تا ۵۰ درجه زیر صفر باید کار می‌کردیم. نیروی زندانی به زودی به انتها می‌رسید و او به درک واصل می‌شد…

… برلاگ در کولیما مجموعه‌ای از زندان‌های کار و یا اردگاه‌های مربوط به زندانیان خائن به وطن، دشمنان خلق، مخالفین حزب و حکومت شوروی و جاسوسان بود که ۹ نفرش ما بودیم! باید گفت که اردوگاه‌های کار اجباری کولیما نشانی پُستی نداشتند. درواقع مکان دقیق این اردوگاه‌ها سری بود و کسی نمی‌دانست که اردوگاه شماره فلان نزیک کدام ناحیه و یا شهر قرار دارد. هر اردوگاه برای خود شماره و صندوق پستی داشت. مثلا آدرس زندان ما عبارت بود از: استان ماگادان، صندوق پستی شماره ۹-۳۸۸ فقط کارکنان زندان می‌دانستند که این شماره صندوق پستی متعلق به کدام ناحیه است. ضمنا با بودن به طور متوسط ۲۰۰۰ زندانی در هر اردوگاه، این شماره صندوق پستی ما نشان می‌داد که فقط در استان ماگادان درواقع بیش از یک میلیون زندانی بودند…

… دیوار چوبی اردوگاهی که می‌دیدیم به بلندی ۴ متر بود و بالای دیوار پر از سیم خاردار و دو طرف آن خاک شنی نرم ریخته بودند که بسیار صاف و مسطح بود. حتی اثر پای پرندگان هم روی این شن‌ها باقی می‌ماند. در محیط پیرامونی این اردوگاه در فاصله هر ۶۰ متر دیده‌بان‌ها در برجک‌ها در کنار مسلسل به نگهبانی نشسته بودند و کشیک می‌دادند… اکنون، پس از دو سال دربه‌دری از این زندان به آن زندان، از این کامیون نعش‌کش به آن کامیون نعش‌کش سرانجام به اردوگاهی رسیدیم که در آن‌جا بردگی رسمی ما شروع می‌شد. این اردوگاه مرگ، قفسی بزرگ بود. دستگاه امنیتی استالینی در وحشیگری نسبت به زندانیان اسیر به سیم آخر زده بود. اصلا معلوم نبود دیوار ۴ متری، آن هم با سیم خاردار برای چه بود؟ زندانیان در قطب شمال به کجا می‌خواستند و یا می‌توانستند فرار کنند؟

… ای گذشته‌های زودگذرم، ای دوران کودکی که پر از امید و آرزو بودی، این دوستان دانشسرای ساری کجایید؟ لابد با هم می‌گویید و می‌خندید. اما من دو سال است که خنده‌یا بر لبانم ننشسته. ای دوستان عزیزم، مبادا هوس آمدن به این بهشت دروغین به سرتان بزند! نه، عزیزانم! این یکی را به‌کل فراموش کنید! آخ، چقدر وحشتناک خواهد بود که با احساس حسادت از آمدن من به شوروی روانه این جهنم شوید! نه، عزیزانم! گول این شیطان سرخ و نظام انسان‌فریب را نخورید! در چشم این ابلیس قرن بیستم، انسان هیچ ارزشی ندارد. اینجا جز گرسنگی، زندان و شکنجه چیزی در انتظار شما نیست. شما نه‌تنها چیزی به دست نمی‌آورید، آن‌چه را دارید نیز از دست می‌دهید… ای کاش این‌ها مرا با یک گلوله نابود کنند. دوستانم، هم‌وطنانم! باور کنید که من در این دو سال هزار بار مردم و زنده شدم. اکنون نیز خموش و تنها نشسته‌ام. هیچ‌کس حتی نگاهی به من نمی‌کند. (صص ۱۲۳-۱۱۰)

۲۵۹

منبع: خبرآنلاین

7 روز پيش [ 29 بازدید ]
6 روز پيش [ 28 بازدید ]
7 روز پيش [ 28 بازدید ]
7 روز پيش [ 27 بازدید ]
6 روز پيش [ 27 بازدید ]
6 روز پيش [ 27 بازدید ]
5 روز پيش [ 25 بازدید ]
7 روز پيش [ 25 بازدید ]
6 روز پيش [ 25 بازدید ]
5 روز پيش [ 24 بازدید ]
5 روز پيش [ 24 بازدید ]
7 روز پيش [ 24 بازدید ]
7 روز پيش [ 24 بازدید ]
5 روز پيش [ 23 بازدید ]
5 روز پيش [ 22 بازدید ]
6 روز پيش [ 22 بازدید ]
6 روز پيش [ 22 بازدید ]
6 روز پيش [ 22 بازدید ]
5 روز پيش [ 22 بازدید ]
6 روز پيش [ 22 بازدید ]
ای استخدام 1 ساعت پيش [ 1 بازدید ]
ایسنا 3 ساعت پيش [ 1 بازدید ]
تسنیم 4 ساعت پيش [ 2 بازدید ]
تسنیم 4 ساعت پيش [ 1 بازدید ]
مهر 5 ساعت پيش [ 1 بازدید ]
تسنیم 5 ساعت پيش [ 1 بازدید ]
تسنیم 7 ساعت پيش [ 2 بازدید ]
تسنیم 7 ساعت پيش [ 3 بازدید ]
خبر آنلاین 9 ساعت پيش [ 2 بازدید ]
خبر ورزشی 9 ساعت پيش [ 2 بازدید ]
ایسنا 9 ساعت پيش [ 5 بازدید ]
ایسنا 9 ساعت پيش [ 3 بازدید ]
ایسنا 9 ساعت پيش [ 3 بازدید ]
ایسنا 9 ساعت پيش [ 3 بازدید ]
ایسنا 9 ساعت پيش [ 4 بازدید ]
ایسنا 9 ساعت پيش [ 3 بازدید ]
ایسنا 9 ساعت پيش [ 3 بازدید ]
ایسنا 9 ساعت پيش [ 3 بازدید ]
ایسنا 9 ساعت پيش [ 3 بازدید ]
ایسنا 10 ساعت پيش [ 3 بازدید ]
ایسنا 10 ساعت پيش [ 3 بازدید ]
مهر 3 روز پيش [ 8 بازدید ]
خبر آنلاین 3 روز پيش [ 9 بازدید ]
ایسنا 2 روز پيش [ 10 بازدید ]
خبر آنلاین 4 روز پيش [ 16 بازدید ]
مهر 6 روز پيش [ 18 بازدید ]
مهر 2 روز پيش [ 6 بازدید ]
خبر آنلاین 6 روز پيش [ 17 بازدید ]
ایسنا 1 روز پيش [ 9 بازدید ]
مهر 7 روز پيش [ 19 بازدید ]
ایسنا 6 روز پيش [ 15 بازدید ]
مهر 5 روز پيش [ 13 بازدید ]
ایسنا 4 روز پيش [ 11 بازدید ]
مهر 4 روز پيش [ 13 بازدید ]
خبر آنلاین 5 روز پيش [ 16 بازدید ]
خبر آنلاین 2 روز پيش [ 9 بازدید ]
مهر 15 ساعت پيش [ 3 بازدید ]

نظرات و تجربیات شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرتان را بیان کنید