فهیمه نظری: کتاب «احمد سمیعی (گیلانی): زندگانی و خاطرات سیاسی» حاصل گفتوگوی سایه اقتصادینیا با احمد سمیعی گیلانی است که بهتازگی توسط نشر نی منتشر شده است. این کتاب به بررسی یکسوم نخست زندگی سمیعی میپردازد یعنی از ۱۳۲۳ که به حزب توده پیوست تا ۱۳۳۴ که از نظر عقیدتی و سازمانی از آن جدا شد. علاوه بر خاطرات سیاسی، کتاب شامل یادداشتها، نامهها و اسناد مرتبط با این دوره از زندگی سمیعی گیلانی است. در واقع برای شناخت «سمیعی تودهای» در دهههای بیست و سی آنطور که سایه اقتصادینیا در پیشگفتار کتاب گفته، باید به این کتاب رجوع کرد و برای شناخت «سمیعی ادیب» پس از دهه چهل در فرانکلین و مرکز نشر دانشگاهی و فرهنگستان و جامعه ادبی باید به کتاب دومی که به کوشش اقتصادینیا در راه است رجوع کرد.
اقتصادینیا که در ۱۰۰ سالگی سمیعی گیلانی خاطرات او را ضبط کرده است درباره نگرش سیاسی او مینویسد: «او به زندگی سیاسیاش نگاه عاشقانه و گاه عارفانه داشت. دلبستگی به آن آرمان سیاسی نزد او مانند عشق به معشوقی غدار بود که هرچند او را خائنانه وانهاده بود، یادش هنوز حلاوت داشت. او رنج زندان و شکنجه را نوعی ریاضت عرفانی تلقی میکرد و بارها از آن به روحانیترین تجربههای یاد میآورد.» (پیشگفتار ص ۱۱)
پدرم با کشف حجاب مخالف نبود
سمیعی گیلانی که پدرش در دوران سلطنت رضاشاه از معممین سرشناس رشت بوده و دفتر اسناد رسمی داشته در بخشی از خاطراتش در این کتاب، به قانون متحدالشکل کردن لباس و واکنش پدرش پرداخته است. پدر او که طبق این قانون باید عمامه را از سر بر میداشته به ادیبالسلطنه رئیس تشریفات دربار رضاشاه که نسبت دوری با او داشته متوسل میشود. سمیعی گیلانی درباره پدرش میگوید: «در تمام خانواده سمیعی فقط پدرم عمامه داشت. یکه روحانی این خانواده خیلی وسیع پدرم بود. گویا مامورش کرده بودند برود نجف تحصیل کند و لابد عمامه هم میگذاشت؛ اما با آخوندهای دیگر خیلی فرق داشت.» (ص ۳۱)
واکنش پدر سمیعی به قانون کشف حجاب نیز در نوع خود قابل تامل است. او حتی با کشف حجاب همسرش نیز مخالفت نمیکند. «اصلا مخالف نبود با کشف حجاب… کاری نداشت. یادم است حاکم رشت تکلیف کرد رجالی که در رأس اداراتاند ازجمله دفتر اسناد رسمی دارند همراه همسرهایشان بیایند به جلسه میهمانی که به مناسبت کشف حجاب سازمان یافته بود. میهمانی منزل نجدالدوله از خاندان سمیعی برپا شد که میراب رشت بود… خانهاش روضه میآورد و مراسم مذهبی داشت. مراسم کشف حجاب در همین منزل برپا شد و همه روسای ادارات حاضر شدند. مادر من با کلاه و لباسِ پوشیده، که فقط صورتش معلوم بود با درشکه رفت. احتمالا از آن مجلس عکس هم برداشتهاند. با کلاه آمد و کاملا پوشیده بود. اما پس از آن بهندرت در مجامع رشت ظاهر شد…» (صص ۳۲ و ۳۳)
کسروی سرسرای انتظار حزب توده
سمیعی در بخش دیگری از خاطراتش به تاثیر آثار کسروی در تودهای شدن جوانهای آن دوره اشاره کرده است. او حتی آثار کسروی را موجب آشناییاش با فعالیت سیاسی میداند: «با نوشتههای کسروی از عهد رضاشاه آشنا شدم، ولی تاثیر اصلی نوشتههای او بعد از شهریور بیست بروز کرد. پیش از آن هیچ نمیدانستیم فعالیت سیاسی یعنی چه…» (ص ۶۳)
او در مورد تاثیر آثار کسروی در پیوستن جوانان به حزب توده میگوید: «کسروی آنتیشامبر (سرسرای انتظار) حزب توده ایران بود. بسیاری از تودهایها اول کسرویخوان شدند، بعد قدم گذاشتند به حزب. منتها من هیچوقت به جرگه او نپیوستم. بعضی از افکارش را میپسندیدم، اما آرای او در باب تصوف و ادبیات را اصلا قبول نداشتم. به هر حال تکاپوی کسروی تا حدی زمینه اعتقادات مذهبی را سست کرده بود؛ اعتقادات مذهبی، نه دینی. حرف او را درجا نمیپذیرفتم، ولی نظرهایش پوشیده بر من و امثال من اثر میگذاشت. عدهای اول از راه آثار کسروی انقلاب فکری پیدا میکردند، بعد عضو حزب [توده] میشدند.» (ص ۷۴)
سمیعی همچنین کسروی را طرفدار رضاشاه، و از آن سو رضاشاه را نیز با او همدل میداند: «کسروی نه علنا، ولی باطنا طرفدار رضاشاه بود. بالاخص از این حیث که رضاشاه روحانیت را کنار زد و از دایره تاثیرگذاری در حیات سیاسی و اجتماعی کشور بیرون راند. میشود گفت در این راه رضاشاه و کسروی همهدف بودند. کسروی در آغاز جنجال نمیکرد آنقدرها. فقط آرای خودش را میگفت… به نظرم رضاشاه و اطرافیان او راه کسروی را موازی برنامههای سیاسی و اجتماعی حکومت تلقی میکردند.» (ص ۷۵)
مخالفت با آمریکا را حزب توده آغاز کرد
نکته قابل تامل دیگر در خاطرات سمیعی مخالفت حزب توده با آمریکا بود که از آن به عنوان نخستین سازمانی یاد میکند که در ایران با آمریکا مخالفت کرد. «مخالفت با شاه اصلا لزومی نداشت؛ چون شاه هیچ قدرتی نداشت. مخالفت با آمریکا اصل بود… آمریکا پیش از این دوره در ایران دستی نداشت. فقط میسیونرهایی داشت در دبیرستان البرز به مدیریت جردن و جردن را هم که رضاشاه مرخص کرده بود. نفوذ آمریکا از زمان جنگ شروع شد، به بهانه کمک رساندن به شوروی. اول سازمانی که نفوذ آمریکا را شناساند و دربارهاش هشدار داد حزب توده ایران بود. قبل از آن در جامعه سیاسی ایران چنین ندایی حتی مطرح نبود.» (ص ۱۴۳)
احمد سمیعی (گیلانی)؛ زندگانی و خاطرات سیاسی
در گفتوگو با سایه اقتصادینیا
تهران: نشر نی
چاپ نخست، ۱۴۰۳
۲۵۹