به گزارش ایسنا، تبیان نوشت: فروش تنها دارایی، برای درامدزایی یورویی آن هم با تاکسی، ترفند جدید بلاگرهای رویافروش به رانندگان تاکسیهای اینترنتی است؛ آن هم بسیار راحت و بیدردسر!
«ببین داداش، تو اینجا با تاکسی اینترنتی روزی ۴۰۰ یورو درمیاری. ایران که نیست بخوای با ۱۴ ساعت اسنپ رفتن ۵۰۰ تومن تهش بگیری. هیچیم نداشته باشی، همین ماشینی که داری، میفروشی و خلی راحت از سفارت تمکن مالی میگیری!»
این جملهای از بلاگر رویافروش در حوزه مهاجرت است که در حال قدم زدن در خیابانهای اروپا، نسخه طلایی درامدزایی یورویی را، فروش تنها دارایی یک راننده تاکسی برای کار در تاکسی اینترنتی کشوری دیگر میداند!
برای مخاطب ایرانی که تابآوریاش نسبت به اوضاع اقتصادی کم شده، این رویاها، فرصتی است کم نظیر؛ بنابراین باورش سخت نیست. چون آرزوی رفتن، مدتهاست که در شعارهای این دسته از بلاگرها، جایش را به برنامه ماندن و ساختن داده است.
در دنیای پر از ناامیدی اقتصادی، همین تصویرهای کوتاه، کافیست تا جوانی را که تازه با وام و قرض پرایدی خریده، وسوسه کند. کافیست باور کند که گرفتن «تمکن مالی» از سفارت، یعنی صرفا نشان دادن یک رقم در حساب بانکی و اروپا یعنی جایی که با اینترنت وصل میشوی به درامد یورویی.
اما فروختن تنها دارایی برای ساختن زندگی در کشور دیگر آن هم از صفر و بدون زبان، ریسک معقولانهای است؟ یا اصلا آیا اروپا برای کسی که زبان بلد نیست، مدرک ندارد و با پول فروش داراییهایی حاصل سالها زحمت، تمکن جعلی درست کرده، فرش قرمز پهن میکند؟
اصلا تمکن مالی یعنی چه؟
تمکن مالی یعنی نشان دادن توانایی پرداخت هزینههای زندگی در کشور مقصد، بدون نیاز به اشتغال غیرقانونی. سفارتها، بهویژه در حوزه شنگن، صرفاً به «ماندهحساب» نگاه نمیکنند؛ بلکه به موارد زیر توجه میکنند:
منبع درآمد و شغل رسمی در ایران
سابقه تراکنشهای بانکی و واریزهای منظم
میزان گردش مالی طی ماههای اخیر
مدارک شغلی مانند فیش حقوقی، بیمه، جواز کسب و…
وقتی کسی ناگهان پول فروش ماشین را وارد حسابش میکند، تصور میکند که حالا «تمکن دارد»؛ اما افسر ویزا دقیقاً همین واریزهای غیرمعمول را بهعنوان جعلی بودن تمکن تشخیص میدهد و حتی اگر عدد درست باشد، اگر سایر مدارک ضعیف باشند یا سابقه مالی شفاف نباشد، درخواست ویزا بهراحتی رد میکند. از طرفی، «تمکن» صرفاً بخشی از پروسه مهاجرت است، نه همه آن و اگر سایر مدارک ضعیف باشند، پرونده با احتمال بالا درخواست اقامت رد میشود.
ایتالیا به راننده غریبه تاکسی نمیدهد!
فرض کنیم کسی از فیلتر ویزا رد شد و رفت ایتالیا. حالا چه؟
بلاگرها میگویند: «با ثبتنام در تاکسی اینترنتی ایتالیا، روزی ۴۰۰ یورو در میاری!» اما نمیگویند که ایتالیا به راننده غریبه تاکسی نمیدهد. ثبتنام در این برنامهها فقط مخصوص کسانی است که اقامت قانونی با مجوز کار معتبر دارند. نه کسی که با ویزای توریستی یا تمکن مالی وارد شده و دنبال کار است.
همچنین برای فعالیت در تاکسیهای اینترنتی، باید بهطور رسمی بهعنوان نیروی خوداشتغال ثبتنام کرد، گواهینامه رانندگی معتبر اروپایی یا معادلشده داشت، و با زبان آن کشور بتوان با پلیس، مسافر و اپراتورها ارتباط برقرار کرد.
بیمه تجاری مخصوص رانندگان هم از الزامات کار به عنوان راننده در اروپا و به طور مشخص در ایتالیا است و اینها تنها بخشی از الزامات و قوانین است که هیچکدام را بلاگرها نمیگویند جز درامدزایی روزانه ۴۰۰ یورویی!
هزینههای پنهان رویای ثروتمندی
درآمد بالا در اروپا فقط نیمی از ماجراست. اگر خرج زندگی را ندانی، رؤیای درامدزایی یورویی خیلی زود دود میشود. مثلاً اجاره یک اتاق کوچک در شهرهایی مثل میلان یا رم، چیزی بین ۶۰۰ تا ۹۰۰ یورو در ماه است و این فقط سقف بالای سرت است؛ بیمه درمانی خصوصی (که برای افراد بدون اقامت دائم الزامیست)، هزینه حملونقل، قبض برق و گاز، اینترنت، مالیات اقامت، تمدید ویزا، ترجمه و قانونیکردن مدارک، هزینههای پرونده وکیل یا حسابدار… همه به یوروی واقعی پرداخت میشوند، نه یورویی که از آن فقط رویایش فروخته میشود!
برای کسی که نه زبان و مهارتی بلد است، نه شغل قانونی دارد، و نه حمایت مالی (چه رسمی و غیر رسمی)، زندگی نه تنها راحت نیست، که بهشدت فرساینده و تحقیرآمیز است. حتی اگر فرد بتواند مدتی غیرقانونی کار کند، استرس، بیثباتی و بیپناهی در کشور غریب، بهای سنگینی دارد.
رؤیافروشی چه نفعی دارد؟
بلاگرهای رویافروش، درآمد خود را از فروش پکیجهای مهاجرتی، ارجاع به مؤسسات نامطمئن و تبلیغات میگیرند. بنابراین پروراندن رؤیای مهاجرت در ذهن مخاطب و سوق دادن او به سمت تصمیمات هیجانی، برای آنها یک تجارت سودآور است.
آنها اغلب تصویری آرمانی و فیلترشده از زندگی مهاجرتی نمایش میدهند؛ خانهای تمیز و مینیمال، کافیشاپهای دنج اروپایی، درآمدهای بالا و آزادی کامل. اما پشت این تصاویر، واقعیتی برای تو وجود ندارد. آنچه برای تو خرج است، برای آنها درآمد است. آنها با هر کلیک، فالو و خرید پکیج، جیب خودشان را پر میکنند و جیب تو را پیش از آنکه حتی قدم از کشور بیرون گذاشته باشی، خالی.
یک تصمیم غیرقابل بازگشت
مهاجرت در شرایطی که همه زندگیات را_از ماشین زیر پایت گرفته تا آخرین پساندازت_ فروخته باشی، تصمیمی غیرقابل بازگشت است، همه چیز را نقد کردهای تا بروی جایی که هیچ تصوری از هزینههایش نداری، زبانشان را بلد نیستی، مهارتی برای بازار کارش نداری و اقامت قانونیات هم معلوم نیست. شروع از صفر در کشوری دیگر با وعده درامد روزانه ۴۰۰ یورویی، اگر بدون آگاهی باشد، مساویست با فرو رفتن در چالشهای مالیِ عمیقتر، نه نجات از آنها.
خیلی زود میفهمی خرج روزمره، اجاره، بیمه، تمدید اقامت و حتی یک تماس ساده با اداره مهاجرت، سنگینتر از آن چیزیست که تصور میکردی و تازه میفهمی که غربت، فقط کیلومترها فاصله با وطن نیست؛ غربت یعنی جایی که دیگر حتی خودت را هم نمیشناسی.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.
انتهای پیام