مهسا بهادری: رها حاجیزینل کارگردان نمایش «چلوکبابی؛ حاجی مولوی»، نگاهی انداختهایم به ساختار، محتوای داستانی و چالشهای پشت صحنهی این اثر رئالیستی که با نگاهی دقیق به گذشته، دغدغههای امروز جامعه را بازتاب میدهد. این نمایش در بستر تعزیه و سنت، سؤالاتی جدی درباره هویت، انتخاب و حفظ آبرو مطرح میکند.
چرا تلاش کردید تا دهه ۴۰ را در نمایش به تصویر بکشید؟
روایت این نمایش در بستر زندگی دهه چهل و در خانوادهای تعزیهخوان روی میدهد؛ خانوادهای سنتی که صاحب یکی از چلوکبابیهای قدیمی هستند و برای رونق کسبوکار خود تصمیم میگیرند مسئولان شهربانی و شهرداری وقت را به مهمانی دعوت کنند. با وجود موافقتها و مخالفتها، این مهمانی برگزار میشود، اما در شب برگزاری، اتفاقی میافتد که اعضای خانواده را با چالشی بزرگ روبهرو میکند. حالا هر یک از اعضای خانواده مولوی در موقعیتی قرار میگیرند که باید برای حفظ آبرو و عزت خود تلاش کنند؛ بیآنکه بدانند تراژدیای بزرگتر در راه است.
اثر در سبک رئالیستی یا همان واقعگرایانه خلق شده؛ روایتی که تلاش دارد آیینهای دقیق از زیست این خانواده در آن مقطع زمانی ارائه دهد. البته اگر این داستان در بستر یک خانواده فرهنگی یا غیرسنتی رخ میداد، قطعاً مخاطب با رویکردی متفاوت آن را دنبال میکرد. این نمایش بازگوکننده یک داستان واقعی نیست، بلکه موقعیتی دراماتیک را به زمان و مکان خاص خود منتقل کرده است. نکته جالب، واکنش مخاطبانیست که علیرغم فاصله تاریخی، داستان را به زمان حال و وضعیت جامعه امروز بسط میدهند.
به نظر میرسد که جنس روایت به دهه ۴۰ تعلق ندارد، چرا چنین اتفاقی رخ داده است؟
روایت اثر در دهه چهل میگذرد، اما بنمایه اتفاقات آن محدود به آن دوره نیست. استحاله افراد، مسئله مهم انتخاب در زندگی و پیامدهای آن، موضوعاتی هستند که هر روزه در سراسر جهان اتفاق میافتند. از سوی دیگر، مسئله تجاوز که عنصر کلیدی در این روایت است، همچنان موضوعی بهروز و تأثیرگذار است و متأسفانه تعصبات در بخشهایی از جامعه همچنان قربانی میگیرد.
همین مسائل باعث شدهاند که مخاطب با نمایش همراه شود. مخاطب ایرانی پیش از هر چیز به دنبال داستانی خوب است، و به گواه نظر منتقدان و تماشاگران، این نمایش چنین داستانی را ارائه میدهد. همذاتپنداری با کاراکترها نیز باعث شده تا تماشاگر خود را در لحظات مختلف روایت شریک بداند.
من به عنوان کارگردان، تلاش کردهام تا این روایت را به باورپذیرترین شکل ممکن، در کنار گروهی از هنرمندان متعهد و توانا، روی صحنه ببرم.
مهمترین چالش امروز تئاتر چیست؟
در حال حاضر، تئاتر کار کردن در هر لحظه یک چالش است. وقتی به دلایل متعدد اقتصادی، هنر از سبد خانوادهها کنار گذاشته میشود، باید ببینیم چگونه میتوان هنر را به عنوان یک ضرورت تعریف کرد. البته این تنها دغدغه ما نیست؛ فرآیند تولید تئاتر به دلیل افزایش چشمگیر هزینهها بسیار دشوار شده است. اگر تهیهکنندهای وارد این حوزه میشود، باید درصد زیادی از ضرر را بپذیرد.
با این حال، من همچنان معتقدم حضور تهیهکننده متخصص و آگاه به فضای تئاتر میتواند این مسیر را هموارتر کند.
تئاتر کار کردن واقعاً دشوار است. هنرمند، چه کارگردان، چه بازیگر یا طراح، از سختیها آگاه است و با عشق به کار وارد این مسیر میشود. اما وقتی هنرمند با مشکلات معیشتی دستوپنجه نرم میکند، چقدر میتواند ایدهآل ذهنیاش را روی صحنه پیاده کند؟ مهمترین چالش امروز تئاتر، بیتردید مسائل اقتصادی و بازگشت سرمایه است. تهیهکننده با دیدگاه مادی و معنوی وارد کار میشود، اما همگی میدانیم تولید اثری فاخر، به سختی با فروش توجیهپذیر خواهد بود.
جای خالی نهاد دولتی در این عرصه چقدر به چشم میآید؟
از سوی دیگر، بخش دولتی بهوضوح خود را کنار کشیده است. اگر سالنها و تهیهکنندگان خصوصی نبودند، چند اثر روی صحنه میرفت؟ خوشبختانه داوود نامور، تهیهکننده ما، سالها در این حوزه فعالیت داشته و مدیریت عمارت نوفللوشاتو و تهیهکنندگی آثار مختلف را تجربه کرده است. اما پرسش اصلی اینجاست که تا کی میتوان برای گسترش هنر، هزینه مادی و معنوی پرداخت؟ بخش دولتی چه زمانی میخواهد فراتر از شعار عمل کند؟ چه زمانی روند تخصیص سالنهای دولتی و توزیع کمکهزینهها شفاف خواهد شد؟
برای من، این نمایش تجربهای درخشان بود. همکاری با بازیگران حرفهای و متعهد، طراحان بینظیر و گروه پشتصحنهای همدل، باعث شد این اثر با کیفیتی قابل دفاع روی صحنه برود. امیدوارم مخاطبان طی روزهای آینده مهمان ما باشند. حمایت از نمایشنامه ایرانی و درام ملی باید جزو اصول اساسی سیاستگذاری فرهنگی کشور قرار بگیرد.
۲۴۵۲۴۵